خلاصة 133 صفحة اول كتاب ‹تاريخ عرب قبل از اسلام› اثر عبدالعزيز سالم

تاريخ عرب عصر جاهلي درخور اهميت بسيار است ، زيرا دورة جاهلي اساس تاريخ عصر اسلامي و به منزلة پايه اي است كه تاريخ دورة اسلامي بر روي آن بنا شده است. درواقع تبيين و تفسير بسياري از مظاهر اجتماعي ، اقتصادي و حتي هنري عصر اسلامي با رجوع به ريشه و منشأ ديرينة آنها در عصر جاهلي روشن مي شود.

منابع تاريخ عربستان جاهلي

1)منابع باستاني(غير مكتوب): الف)سنگ نبشته ها و كتيبه ها ب)آثار معماري و اشياء

2)منابع مكتوب عربي: الف)قرآن كريم ب)كتب تفسير و حديث ج) كتب سير و مغازي            د) كتب تاريخ  جغرافيا ه)شعر جاهلي

3)منابع مكتوب غير عربي: الف)تورات و تلمود ب)كتب عبري ج)منابع مسيحي                 د)كتب تاريخي يوناني ، لاتيني و سرياني.

بيشترين اطلاعاتي كه ما از عصر جاهلي داريم ، عمدتاً برگرفته از رواياتي است كه رنگ اساطيري بر آنها غلبه دارد و حقيقت و خيال درآنها به يكديگر آميخته شده است.

كتيبه هاي عربستان هم از نظر تاريخي و هم از نظر زبان شناختي مهم اند و دو امتياز بارز دارند: الف)دست اول بودن آنها ب) دورماندن كتيبه ها از تحريف. و بيشتر آنها مربوط به عربستان جنوبي مي باشد.

سكه ها عربي كه القاب پادشاهان و اسامي الهه ها بر آنها نقش بسته است از منابع مهم دورة جاهلي اند. در قرآن كريم پاره اي از مظاهر زندگي عرب انعكاس يافته و پاره اي از اخبار اقوام بائده(مثل عاد و ثمود) و حوادث عصر جاهلي (اصحاب فيل، اصحاب اخدود، سيل عرم) نقل شده است. كتب تفسير هم درواقع شرح ابهامات قرآن و تفصيل اخبار آن                           مي باشد.(عبدا...ابن عباس معروف ترين مفسر قرآن در ميان صحابه).

انواع تفسير: 1)تفسير مأثور(نقلي): تفسير با تكيه بر نقل احاديث: شيوة افرادي چون طبري وابن كثيرو...

                    2)تفسير به رأي(عقلي/درايي): با تكيه بر لغت و معاني الفاظ: تفسير زمخشري،                            فخر رازي و بيضاوي و...

عروه بن زبير حق بزرگي بر گردن نويسندگان سيره دارد. ابن سعد ، ابن هشام ، طبري و واقدي ، بسيار از روايات او بهره گرفته اند.(موسي بن عقبه از موالي آل زبير و شاگرد زهري هم به سيره پرداخت.) در كتاب مبتدأ ابن اسحاق مطالب خوبي دربارة عربستان جاهلي وجود دارد.(مالك ابن انس از مخالفان سرسخت ابن اسحاق بود). محمد بن سعد(متوفي:230ه.ق.) شاگرد و محرر واقدي بود و به همين خاطر به كاتب واقدي شهرت يافت. ابن سعد نمايندة مهم مكتب بصره است.

موخان اولية مسلمان كه به عصر جاهليت توجه ويژه اي داشته اند:

 1)عبيد بن شريه جرهمي: قصه گوي معاويه ، اخباراليمن و اشعارها و انسابها از اوست كه رنگ اسرائيليات در آن غلبه دارد.

2)وهب بن منبّه: ايراني و يهودي الاصل. بخش اعظم اسرائيليات كه به منابع عربي راه يافته را بدو نسبت داده اند. تمركز وي اخبار يمن در دورة جاهليت بود. وي به زبان هاي يوناني ، سرياني و حميري تسلط داشت. عبدالملك بن هشام حميري در كتاب ‹التيجان في ملوك

حمير› كه گردآوري كرده است، اساس منقولات شفاهي اش روايات وهب بن منبّه است.[1]

3)هشام كلبي: الاصنام و جمهره النسب[2] دو اثر مهم اوست.

4)ابوعبيده معمر بن مثني: ايراني تبار و متهم به شعوبي گري بود. متخصص دورة جاهليت و و به ويژه شمال عربستان بوده است.

5)ابن حانك همداني: صفه جزيره العرب از بهترين منابع تاريخ عرب پيش از اسلام است. همچنين كتابي دارد به نام الاكليل دربارة يمن باستان كه تنها بخش هايي از آن به دست ما رسيده است.

در مورد اشعار دورة جاهلي بايد گفت كه ، آنچه از اين اشعار به دست ما رسيده است ، خواه اصيل باشد ، خواه مجعول ؛ جهت ترسيم زندگي عرب جاهلي ، از منابع اصلي به شمار            مي رود.

يوسف فلاويوس : مورخ يهودي كه به عربستان جاهلي در طي شرح تاريخ جنگ هاي يهود از 170ق.م. تا 70م. توجه داشته است.(استرابون در حملة آليوس گاليوس به يمن در 24ق.م. حضور داشته است.)

از قرن هشتم قبل از ميلاد در اسناد آشوري و بابلي كلمة عرب به كار رفته است: به معناي صحراي غربي و صحراي عراق، همچنين لغت‹اربايا› در متون هخامنشي به معناي صحراي ميان شام و عراق استعمال شده است. در اسفار تورات عرب به معناي چادرنشين است. در اواسط قرن پنجم ق.م. هم هرودت آن را به معناي همة ساكنان شبه جزيرة عربستاغن و مصر شرقي استعمال نموده است. قرآن كريم نخستين منبعي است كه در آن كلمة عرب به وضوح به معناي قوم و مليت استعمال شده است. كلمة عربي در قرآن به عنوان صفت زبان واضح و فصيحي كه قرآن به آن زبان نازل شده ، به كار رفته است.(بي ترديد اسلام عامل هويت بخشي براي عربها بوده است).

 

اعراب بائده و باقيه

اعراب بائده:

1)عاد:قوم حضرت هود(ع): اقامتگاه آنها احقاف بود(احتمالاً در حسمي در شمالغرب شبه جزيره).

2)ثمود: قوم حضرت صالح(ع): ثمود تمثيل فرجام هلاكت ، در وادي القري خانه هاي خود را از سنگ مي تراشيدند.

3)و4): طسم و جديس: در يمامه ساكن و با هم درگير بودند: يمامه توسط حميريان تخريب شد.

5)و6): اميم و عبيل.

7)جرهم: ابتدا در يمن سكونت داشتند و به سبب بروز قحطي به مكه نقل مكان كردند. اسماعيل نبي(ع) به نزد آنان آمده و دختري از آنها را به زني گرفت. توليت كعبه برعهدة جرهميان بود و سرانجام بر اثر شيوع وبا هلاك شدند.

دو عامل سبب نابودي اعراب بائده شد: 1)شن هاي روان 2)فوران آتش فشان ها.

اعراب باقيه: 1)عاربه2)مستعربه(متعربه). عاربه ها از نسل قحطان از نوادگان سام بن نوح اند. مستعربه ها از نسل اسماعيل نبي(ع). مأخذ اين تقسيم بندي ظاهراً از سفر تكوين تورات سرچشمه مي گيرد و دكتر جواد علي معتقد است كه از دورة مروان حكم رايج شد. نكتة حايز اهميت اين است كه قرآن اين تقسيم بندي را قبول ندارد و ابراهيم(ع) را پدر همة اعراب             مي داند. عرب ها از نظر اجتماعي به اهل وبر(چادرنشينان) و اهل مدر(شهرنشينان) تقسيم  مي شدند.بعدها در مغرب اسلامي اين دشمني در قالب رقابت هاي برانس                     (بربرهاي شهرنشين) و بتر(بربرهاي باديه نشين) متبلور شد.(در اوائل دورة فتوحات برانس ها به بيزانس و گروه بتر به اعراب متكي بودند.)

جغرافياي عربستان

تاريخ نويسان يوناني و رومي سرزمين هاي عربي را آربيا و مورخين و جغرافي دانان عرب، جزيره العرب ناميده اند. (خشكي فرمان رواي مطلق جزيره العرب است).

بخش هاي جزيره العرب: 1)تهامه: منطقة باريك ساحلي به موازات درياي سرخ از يمن تا عقبه كه به غور هم معروف است. حديبيه، تبوك و جده از شهرهاي آن است. 2)نجد: فلات مركزي جزيره العرب، بين باديه السماوه در شمال ، دهناء در جنوب  عراق در شرق و حجاز در غرب. 3) حجاز: بين نجد و تهامه. 4) عروض: شامل يمامه و بحرين و سرزمين هاي مجاور آنهاست. 5) يمن: از تهامه تا عروض.

صحاري عربستان: 1)حره ها(سنگلاخ هاي سوخته). 2)دهناء(صحراي جنوب): از نفود تا حضرموت و از يمن تا عمان امتداد دارد. بخش هاي جنوبي دهناء به ربع الخالي و                   مفازة صهيد(بيابان بي آب) معروف شده است. 3)نفود(باديه السماوه): در شمال دهناء.

عربستان جنوبي

يمن در متون سبأئي به صورت يمنات و يمنت آمده است ، به معناي آسايش و بركت(يمن را داراي معاني خوشبختي و ايمني و سمت راست هم دانسته اند). يمن در دورة جاهليت  متمدن ترين سرزمين عرب بود و قلعه ها ، برج ها و قصرهاي(محفدها) زيادي داشت ، كه صاحب اين قصرها ذي(جمع آن: اذواء) ناميده مي شدند(مثلاً: ذوغمدان ، ذوصرواح). تعدادي از محفدهاي مجاور هم را مخلاف مي گفتند كه قيل(جمع آن: اقيال) در رأس آن بود(مثل مخلاف صنعا، مخلاف نجران، مخلاف همدان) يعقوبي در البلدان نام 84 مخلاف را برده است.

قصر غمدان از جمله قصرهاي افسانهاي به شمار مي رفت كه قديمي ترين ، مشهورترين و شگفت انگيزترين قصرهاي يمن بود و ساخت آن را به سليمان نبي نسبت داده اند ، كه در اوايل دورة عثماني(دورة عثمان) به آتش كشيده شدو ويران گشت و ابن حوقل گفته است كه ظاهراً قصر پادشاهان يمن بوده است.

اقتصاد يمن

يمن به تجارت انواع عطرها، بخورها ، صمغ و كافور معروف بود(مواد خوشبو) و همچنين علاوه بر محصولات خود ، واسطة تجارت هم بوده است: مرواريد خليج فارس، ادويه و شمشيرهاي هندي ، حرير چيني ، عاج و طلاي اتيوپي از يمن به عراق و شام و مصر ترانزيت مي شد.

علاوه بر تجارت، معادن زيرزمني مثل طلا، نقره ، سرب، آهن و عقيق هم بر ثروت يمن افزوده بود. صنعت منسوجات، پوست، چرم و رنگ هم در يمن رونق داشت.

شهرهاي باستاني يمن

 مأرب : پايتخت سبائيان و مركز تجاري بزرگي بود. در قرآن از آن با عنوان بلده طيبه نام برده شده است. با تخريب شدن مأرب، تمدن سبائي هم روبه افول نهاد و منقرض شد. نجران: كه تاريخ آن با انتشار مسيحيت در يمن پيوند خورده است. صرواح: بين مأرب و صنعا كه پايتخت اولية سبائيان بوده است. ظفار: پايتخت حميريان. صنعا، قرنا و بندر عدن ديگر شهرهاي مهم يمن باستانند.

حكومت هاي يمن باستان:

الف) معينيان(از 1300تا630قبل از ميلاد): قديمي ترين حكومت يمن. قرنا و براقش دو شهر اصلي آنها بوده است. منابع عربي از اين دولت و تمدن سخني نرانده اند و درواقع پيش از اكتشافات باستان شناختي ژوزف آلوي ، اين تمدن ناشناخته بود.(تا اواخر قرن 19م.)          معينيان در العلاء و معان در شمال  جزيره العرب هم مهاجر نشيناني براي كنترل و تسلط بر راههاي تجاري، تشكيل داده بودند و در واقع دايرة نفوذشان تا آنحا هم رسيده بود. تجارت ورزي معينيان باعث روي آوردن انها به سواد و الفبا شد و الفباي فينيقي را به كار گرفتند و در مصر و حتي جزيرة ديلوس يونان ، كتيبه هايي معيني متعلق به قرن دوم ق.م. يافت شده است كه مبين حفظ ساختارهاي اجتماعي و اقتصادي معيني ، حتي پس از سقوط حكومتشان هم هست. ماليات هاي معيني براي سه هدف بود: 1)براي خزانة پادشاه جمع آوري ميشد.2)براي بزرگان و حكام 3) براي معابد(كرب: براي تقرب، عشر: ديني اجباري).

ب)سبائيان(از حدود800ق.م.تا115ق.م.): نام آنها در تورات و قرآن آمده است. قدرت سبأ به حتي بود كه حتي در مقاطعي از آشوريان هم باج مي گرفتند. سبأ در ابتدا قومي كوچ نشين بودن كه در حدود800ق.م. در يمن استقرار يافتند و به تدريج قوت گرفته و سرانجام بر معينيان غلبه كردند و وارث حكومت ، زبان و آئين آنها شدند. صرواح و مأرب مراكز سبائيان بود. فيليپ حتي ، سبائيان را فينيقيان درياي جنوب ناميده است. آنها بر تجارت هند به شام تسلط داشتند و قلمرو اصليشان شامل جنوب عربستان، نجد و حجاز مي شد.

دورة حكومت سبائيان به دورة كلي عصر مكرب ها و عصر پادشاهان تقسيم مي شود.  ظاهراً فردي به نام ‹سمه علي› نخستين مكرب سبأ و بنيانگذار حكومت آنها بوده است و تا حدود 780ق.م. حكومت كرده است: اين نكته به دست مي آيد كه حدود يك قرن و نيم سبأ و معين هم عصر بوده اند(با نوعي تسلط نسبي براي معين كه البته با افول تدريجي همراه بود). سدسازي از جمله ساختن سدمأرب از جمله اقدامات مهم مكارب سبأ بوده است. آخرين مكرب سبأ(كرب ايل وتر) سياست آبادسازي را رها كرده ، به سياست توسعه طلبي نظامي و ارضي روي آورد. وي بر قتبان چيره شد و جكومت معيني را بر انداخت و خود را پادشاه ناميد.(آغازدورة پادشاهي سبأ).

در قرون بعدي اختلافات داخلي و استقلال طلبي قبايل و تسلط بطالسه و سپس يونان و روم بر راههاي دريائي، ضربات مهلكي به حكومت سبأ وارد آورد تا اين كه سرانجام در سال115ق.م.ك ريدانيان و حميريان بر آنان غلبه كردند.

ج)حميريان(115ق.م.تا525م.) كه خود به دوره تقسيم مي شود: الف)پادشاهان سبأ و ذوريدان تا حدود 300ميلادي. ب) پادشاهان سبأ و ذوريدان و حضرموت و يمن تا 525م.(عصر تبابعه).از جمله اتفاقات مهم عصر حميري ، لشگركشي ناموفق آليوس گاليوس (حاكم رومي مصر) در 24ق.م. به قلمرو آنها بود ، كه باعث چشم پوشي هميشگي روم از تصرف نظامي جزيره العرب  و اكتفا آن به استمرار سلطه اش بر تجارت دريائي شد. در واقع در عصر اول حميري است كه بطالسه و سپس روميان بر تجارت درياي سرخ سلطه يافتند.

حبشيان(احباش)  را معمولاً گروههاي عربي مي دانند كه كه به تريج در سده هاي قبل از ميلاد از باب المندب گذشته و در حبشه سكونت گزيدند و بر قبايل كوش چيره شده و بذر تمدن سامي را در فلات اتيوپي گستراندند و موفق به تأسيس مملكت اكسوم در سال هاي اول ميلادي شدند. در قرن سوم م. اكسوم درخشيدن گرفت  و روبه توسعه نهاد و در قرن 4م. مسيحيت دين رسمي آنجا شد. در 340م. حملة اول احباش به يمن صورت گرفت كه موجب گريختن پادشاه حميري به يثرب شداما مدتي بعد يمنيان توانستند مملكتشان را پس بگيرند.

ذي نواس آخرين پادشاه حميري بود كه بين انتشار مسيحيت در يمن با افزايش نفوذ سياسي حبشه در آنجا ، رابطه اي احساس كرد و بدين ترتيب به خشونت عليه مسيحيان دست زد و ماجراي اصحاب اخدود را رقم زد. اين موجب آن شد شاه حبشه هفتاد هزار سپاهي به فرماندهي فردي به نام ارياط به يمن بفرستد كه موجب قتل ذونواس و تسلط احباش به يمن شد.(حملة دوم احباش به يمن كه موجب انقراض حكومت حميري شد). در اين حمله ابرهه هم حضور داشت كه اندكي بعد عليه مخدوم خود-ارياط- قيام كرد و وي را به قتل رساند. حبشه هم پادشاهي ابرهه بر يمن را قبول كرد. نشر مسيحيت در يمن  و بناي كليساي قليس در صنعا از مهم ترين اقدامات ابرهه بود كه آلودن اين كليسا را دليل لشگركشي ابرهه به مكه دانسته اند(ماجراي اصحاب فيل در 570م.).

سيف بن ذي يزن سردار و پيشواي ملي يمن از ميان حميريان برخواسته بود. وي ابتدا از امپراطور بيزانس ياري خواست و چون وي آن را رد كرد ، متوجه خسروانوشيروان شد. خسرو پس از بي ميلي اوليه، هشتصد تن از زندانيان خود را به سرپرستي وهرز ديلمي به ياري سيف فرستاد كه توانستند بر مسروق پسر ابرهه غلبه كنند و سيف در تابعيت ايران به پادشاهي رسيد. (درواقع حكومت مشتركي از ايرانيان و اهالي يمن در آنجا شكل گرفت).البته پس از آن كه سيف توسط نيزه دارانش كشته شد ، حكومت يمن كاملاً به دست ايرانيان افتاد كه از سوي پادشاهان ساساني تعيين مي شدند.

دولت هاي كوچك حد فاصل شام و عراق(شمال شبه جزيره)

نبطيان: استقرار قبايل عرب در باديه الشام به دورة پيش از روميان باز مي گردد. انباط در قرن ششم ق.م. در آنجا سكونت گزيدند. نوشته هاي يونانيان و اكتشافات باستان شناختي تاريخ آنها را روشن ساخته است. خط نبطي كه خود تحول يافتة خط آرامي بود، به عنوان مادر خط عربي مطرح است. طبيعت سخت و سنگي انباط را مردماني سرسخت و جنگجو كرده بود. پترا پايتخت آنها به معني صخره بود و در منابع عربي رقيم خوانده مي شد. انباط از دورة آشفتة پس از اسكندر بهره برده و قلمرو خود را از غزه تا ايله گستراندند و روابط دوستانه اي هم با همساية قدرتمند خود – حكومت بطالسه – برقرار كردند. در قرن اول ق.م. پترا به                 مهم ترين مركز تجاري جزيره العرب تبديل شده بود.

پادشاهان معروف نبطي: 1)حارث اول:با مكابيان عليه سلوكيان متحد شد. 2) حارث سوم: معروفترين پادشاه انباط. وي خاك نبطيان را به طور هم زمان در قلمرو سلوكيان و يهوديان گستراند. وي بنيانگذار واقعي اقتدار نبطيان است. مردم دمشق در برابر دست اندازي هاي روم طرفدار حارث3 بودند و به وي لقب فيلوهلن دادند. 3)عبادة سوم: پسر حارت سوم. در دورة عباده بود كه نفوذ روم بر شرق گسترش يافت و آنان بر آسياي صغير، سوريه  و مصر تسلط يافتند و انباط هم به ناچار با روميان هم پيمان شدند. 4) عبادة سوم: متحد روميان. در حملة آليوس گاليوس به يمن وزيرش صالح را راهنماي روميان در صحاري عربستان كرد.                    5) مليكوي سوم: آخرين پادشاه انباط. در سال 106ميلادي ترايانوس(تراژان) اين حكومت را منقرض كرد و خاك اين كشور را به ايالت عربي – كه روم در برابر تهاجمات بدويان تأسيس كرده بود – منضم كرد. شهر بصري مركز اين ايالت شد و در واقع بصري هم از جهت سياسي و هم از جهت اقتصادي وارث شهر پترا گرديد


[1] كتاب التيجان ابن هشام و اخباراليمن...عبيد بن شريه كه دو منبع مهم عربي تاريخ يمن قبل از اسلام مي باشند در يك مجلد ،  يك بار  به كوشش فريتس كرينكو در حيدرآباد دكن و بار ديگر به كوشش عبدالعزير مقالح در صنعا منتشر شده اند.

[2] جمهره الانساب العرب:ابن حزم اندلسي